پادکست ۳: داستان کوتاه انگلیسی | خواب تدی

> هم قصه گوش کن هم انگلیسی یاد بگیر …
متن و ترجمه پادکست 3:
It was a Saturday morning in May.
یک صبح شنبه ای در ماه می بود.
When Mrs. Edwards opened her curtains
وقتی که خانم ادواردز پرده هایش را باز کرد (کنار زد)
And looked out.
و به بیرون نگاه کرد.
She smiled and said:
او لبخند زد و گفت:
It’s going to be a beautiful day.
(حتما) روز زیبایی خواهد بود.
She woke her small son up at eight-thirty
او پسر کوچکش رو در ساعت هشت و سی دقیقه بیدار کرد
And said to him:
و به او (پسرش) گفت:
“Get up, Teddy.
بلند شو تدی.
We’re going to go to the zoo today.
ما امروز قصد داریم به باغ وحش برویم.
Wash your hands and face,
دستات و صورتت رو بشور،
Brush your teeth and eat your breakfast quickly.
دندان هات رو مسواک بزن و سریع صبحونه ات رو بخور.
We’re going to go to New York by train.”
ما با قطار میریم به نیویورک.
Teddy was six years old.
تدی شش ساله بود.
He was very happy now,
او حالا خیلی خوشحال بود،
Because he liked going to the zoo very much.
چون او رفتن به باغ وحش رو خیلی دوست داشت.
And he also liked going by train.
و گذشته از این او سفر با قطار رو هم دوست داشت.
He said:
او گفت:
“I dreamed about the zoo last night, mommy.”
من دیشب خواب باغ وحش رو دیدم، مامان.
His mother was in a hurry,
مادرش عجله داشت،
But she stopped and smiled at her small son.
اما توقف کرد و به پسر کوچکش لبخند زد.
“You did, Teddy?” she said.
واقعا(خواب دیدی) تدی؟ او (مادرش) گفت.
“And what did you do in the zoo in your dream?”
و در خوابت در باغ وحش چکار کردی؟
Teddy laughed and answered:
تدی خندید و جواب داد:
“You know it mommy!”
تو میدونی مامان.
Because you were there in my dream too.”
چون تو هم در خواب من بودی.
1: What did Mrs. Edwards say when she looked out of the window?
خانم ادواردز چی گفت وقتی که به بیرون از پنجره نگاه کرد؟
2: Why was Teddy happy?
چرا تدی خوشحال بود؟
3: What did teddy dream about?
تدی خواب چی رو دید؟
4: What did Mrs. Edwards ask Teddy?
خانم ادواردز از تدی چه چیزی پرسید؟
5: What did Teddy answer?
تدی چی جواب داد؟
دیدگاهتان را بنویسید