پادکست ۵: داستان کوتاه انگلیسی | سوءتفاهم

> هم قصه گوش کن هم انگلیسی یاد بگیر …
متن و ترجمه پادکست 5
Jean was traveling around New England by car.
جین با ماشین در حوالی نیو انگلند در حال سفر بود
One day she stopped in a small village
روزی او در دهکده کوچکی
To look at a beautiful old church.
برای دیدن کلیسای زیبای قدیمی توقف کرد
There was a cemetery in front of it,
در جلوی آن یک گورستان بود
And an old man was raking the grass around the graves.
و پیر مردی با چنگک علفهای اطراف قبرها را هرس میکرد
Jean got out of her car,
جین از ماشینش پیاده شد
Went into the cemetery and looked at some of the graves.
به داخل گورستان رفت و به بعضی از قبر ها نگاه کرد
Then she went over to the old man and said to him:
سپس به طرف پیر مرد رفت و به او گفت:
Good morning. Do people often die in this village?
صبح بخیر. آیا در این دهکده اغلب مردم میمیرند؟
The old man stopped working for a few seconds,
پیر مرد برای چند لحظه کار کردن را متوقف کرد
Looked at Jean carefully and said:
با دقت به جین نگاه کرد و گفت:
No, they die once.
نه، آنها یکبار میمیرند
Jean laughed when she heard this,
جین وقتی این (جمله) را شنید، خندید
And the said to the old man:
و به پیر مرد گفت:
I’m sorry. I didn’t say that correctly.
معذرت میخوام. من (جمله رو) به درستی نگفتم
I’ll ask it differently.
به طریق متفاوتی (یه جور دیگه) می پرسم
Do a lot of people die in this village?
آیا تعداد زیادی از مردم در این دهکده می میرند؟
The old man stopped his work again.
پیر مرد دوباره دست از کار کشید . گفت:
“Yes”. He said. “All of them do.”
“بله” او گفت. “همشون می میرند”
Then he began raking the grass again.
سپس او دوباره شروع کرد به هرس کردن علفها
1: Why did Jean stop in the village?
چرا جین در دهکده توقف کرد؟
2: What did she see in front of the church?
او چه چیزی جلوی کلیسا دید؟
3: What did she say to the old man?
او به پیر مرد چه گفت؟
4: What did he answer?
او (پیر مرد) چه جواب داد؟
5: What did Jean say then?
سپس جین چه گفت؟
6: What did the old man answer?
پیر مرد چه جواب داد؟
مطالب زیر را حتما مطالعه کنید
پادکست ۴: داستان کوتاه انگلیسی | روز دوم
پادکست ۳: داستان کوتاه انگلیسی | خواب تدی
پادکست ۲: داستان کوتاه انگلیسی | مرد جوان
پادکست ۱: داستان کوتاه انگلیسی | استخر خطرناک
1 دیدگاه
به گفتگوی ما بپیوندید و دیدگاه خود را با ما در میان بگذارید.
عالی ممنون از شما